انتقاد پذیری
همه ما بارها و بارها در زندگی مان در معرض نظرات و سبک زندگیهای مخالف و گوناگون قرار میگیریم. کنار آمدن با انتقادها و نظرات مخالف، اصلا کار سادهای نیست و کمتر کسی میتواند ادعا کند که انتقاد برای او اصلاً آزاردهنده نیست. بااینحال هرکدام از ما درجات مختلفی از انتقادپذیری را دارا هستیم. در این مقاله ما ابتدا به این موضوع میپردازیم که انتقادپذیری به چه معنا می باشد و در ادامه نیز به چراییِ دردناک بودن انتقاد و شیوه های انتقادپذیر بودن میپردازیم.
انتقادپذیری چیست؟
انتقادپذیری به این معناست که بپذیریم ضعفها و نقصها و اشتباهاتی را در وجودمان داریم و همانگونه که دیگران میتوانند اشتباه کنند، ما نیز میتوانیم نقص و اشتباه داشته باشیم. یک فرد با انتقادپذیری بالا زمانی که مورد نقد قرار میگیرد بهجای جبههگیری و پرخاشگری، با شفافیت به انتقاد طرف مقابلش گوش میدهد.
البته این لزوماً به این معنا نیست که حرفهای دیگران را قبول کنیم و بپذیریم، بلکه به این معنی است که قبول کنیم ما نیز میتوانیم نقصهایی را داشته باشیم و دیگران حق دارند که اشتباهات و نقصهای ما را به ما اعلام نمایند.
چرا انتقادپذیر بودن سخت است
هیچکدام از ما نمیتوانیم ادعا کنیم که به سادگی میتوانیم از کنار انتقادات عبور کنیم. این درست است که هرکدام از ما درجات مختلفی از انتقادپذیری را دارا هستیم ولی بااینحال همه ما نسبت به انتقاد آسیبپذیر می باشیم. در این قسمت به دلایل سخت بودن انتقادپذیری پرداخته ایم:
۱- انتقاد باعث میشود ما احساس بی ارزش بودن کنیم…
همه ما همیشه درجاتی از احساس بیارزشی بودن را در درون خود داریم. در واقع همه ما در کودکی بارها و بارها در معرض انتقادهای دیگران قرار گرفتهایم. از یک طرف این انتقادات که معمولاً از سمت والدین بودهاند به شکل درست و سالمی بیان نمیشدند و والدین ما یک اشتباه کوچک ما را به هویتمان گره میزدند و مارا تحقیر و سرزنشمان میکردند.
از طرف دیگر هم در آن زمان ما از نظر شناختی و ذهنی به اندازهای رشد نکرده بودیم که بتوانیم انتقادها را به عوامل بیرونی ربط بدهیم و هر انتقادی را معطوف به هویت و شخصیت خودمان میدانستیم. مثلاً ما نمیتوانستیم متوجه شویم که دلیل عصبانیت مادر پرمشغله بودن و درگیری او می باشد و سریعاً با هر انتقادی به خود میگفتیم: “تو بیعرضهای، تو بی ارزش هستی”
این احساس بیارزشی درونی مانند یک زخم بر روان ما میماند و باعث میشود که نسبت به انتقادهای دیگران آسیبپذیر باشیم. در واقع هر بار که دیگران انتقاد میکنند گویی بر زخم بیارزشی ما نمک پاشیده باشند و فارغ از اینکه یک انتقاد به چه نحوهای بیان می شود، ما ممکن است جبهههای متفاوتی بگیریم.
تصور کنید که شانههای شما زخمی است. در چنین حالتی اگر کسی کوچکترین ضربهای با کف دست به شانه شما بزند، فوراً از جا میپرید و بدنتان واکنش شدید از خود نشان میدهد. در واقع در این حالت آن ضربه نیست که باعث درد شما میشود، بلکه آن زخم کهنه است که درد شما را تشدیدتر میکند، وگرنه ضربه در حد یک اشاره کوچک و آرام بوده است.
واکنش ما به انتقاد هم دقیقاً متناسب با زخمهایی است که روی روانمان وجود دارند. هرچه زخمهای بیشتری روی روانمان باشد، در مقابل انتقاد آسیبپذیرتر هستیم و احتمال جبههگیری نیز بیشتر است.
۲- مغز ما انتقاد را به عنوان یک خطر و تهدید تفسیر میکند…
اولین و سادهترین دلیلِ سخت بودن پذیرش انتقاد این می باشد که مغز ما انتقاد را به معنی خطر و تهدید تفسیر میکند. در واقع وقتی یک مشت به سمت ما میآید، بدنمان فوراً حالت تدافعی به خودش گرفته و سعی میکند با گرفتن حالت خاصی از خودش در برابر آن مشت دفاع کند.
انتقادها هم معمولاً در مغز ما به عنوان حملاتی به روان ما تفسیر میشوند و این طبیعی است که روان ما هم مانند بدنمان نسبت به چیزی که برایش خطر محسوب میشود حالت تدافعی به خودش بگیرد. به میزانی که یک انتقاد به شیوه درستتر و معقولتری نیز بیان شود احتمال اینکه ما حالت تدافعی بگیریم بسیار کمتر است. البته موضوع همیشه به این سادگیها نیست و گاهی اوقات یک انتقاد با اینکه به صورت درست بیان میشود هم به شدت ما را میرنجاند.
۳- انتقاد باعث میشود ما احساس طرد شدن کنیم…
یکی دیگر از احساساتی که پذیرش انتقاد را برای ما سخت تر میکند احساس طرد شدن و دوست داشته نشدن است. در واقع زمانی که یک فرد از ما انتقاد میکند مغزمان این پیام را دریافت میکند که: «تو نقص داری، پس لیاقت دوست داشته شدن را نیز نداری» در واقع ما به نوعی باور داریم که حتماً باید بدون نقص باشیم تا دوست داشته شویم و اگر نقص داشته باشیم دیگر دوستداشتنی نخواهیم بود؛ اما ما باید بپذیریم که همه ما دارای نقصهای فراوانی هستیم و برای دوست داشته شدن نباید بینقص بود.
در واقع دیگران میتوانند نقصهای ما را ببینند و باز هم ما را دوست بدارند. پس باید بدانیم که مورد انتقاد قرارگرفتن به معنی دوستداشتنی نبودن نمی باشد.
۴- گره زدن باورها و ارزشهای به هویت و احساس ارزشمندی…
خیلی اوقات به محض اینکه باورها و یا ارزشهای ما مورد سؤال قرار میگیرند شدیداً از خود واکنش نشان میدهیم و به دنبال دفاع از خود برمیآییم. دلیل این بههمریختگی این است که ما باورها، ارزشها و سبک زندگیمان را به حس ارزشمندی و اقتدار خود گره زدیم.
در واقع در این شرایط دیگر این باور ما نیست که زیر سؤال رفته است بلکه هویت و شخصیت ماست که زیر سؤال برده شده است. تصور کنید شما با کلی فکر و تلاش یک نوع سبک زندگی خاص را برای خود انتخاب کردهاید. حال یک نفر سبک زندگی شما را مورد انتقاد قرار میدهد. در این شرایط شما ممکن است به هم بریزید چرا که آن سبک زندگی را به احساس ارزشمندیتان گره زدهاید.
به عنوان یک مثال دیگر تصور کنید که شما اشتباهی را مرتکب شده اید و یکی از دوستانتان شما را بابت آن اشتباه مورد انتقاد قرار میدهند. در چنین شرایطی حتی اگر آن دوست به شیوه درستی از شما انتقاد کند باز هم ممکن است به هم بریزید. در واقع در چنین حالتی آن فرد به شما میگوید: «تو اشتباه کردی» اما مغز شما اینگونه برداشت میکند که: «تو اشتباهی هستی» و این باعث میشود شما احساس شرم و بیارزش بودن نمایید.
بهصورت کلی باید گفت که ما ازآنجاییکه باورها و رفتارهای خود را به هویت و احساس ارزشمندیمان گره میزنیم با هر انتقادی تصور میکنیم که هویت ما زیر سؤال رفته است و بجای پذیرش آن انتقاد به دنبال اثبات ارزشمندی خود میرویم.
6 نکته مهم برای انتقادپذیر بودن
تا اینجای کار به درک خوبی از انتقاد و دلیل دردناک بودن آن رسیدهایم. وقت آن است که به سراغ چند راهحل برای پذیرش بیشتر انتقادها حرکت کنیم.
۱- بپذیرید که نقص دارید…
اولین و مهمترین قدم برای پرورش مهارت انتقادپذیری این است که با تصویر رؤیایی و اغراقآمیزی که از خود در ذهن داریم خداحافظی کنیم. همه ما دارای نقصهای بسیار زیادی هستیم و ممکن است در زندگی مرتکب اشتباهاتی نیز بشویم. پس باید بپذیریم که مثل سایر انسانها قابل نقد هستیم و دیگران هم میتوانند از ما انتقاد کنند. پس اولین قدم این است که بپذیریم که ضعفهای خاص خودمان را داریم و دیگران حق دارند که از ما شاکی بشوند و حتی انتقاد کنند.
۲- بپذیرید که میتوان نقص داشت و باز هم دوستداشتنی و کافی بود
دو مورد از احساساتی که پس از انتقاد، بسیار آزارمان میدهند احساس ناکافی بودن و احساس دوستداشتنی نبودن هستند؛ اما نباید فراموش کنیم که همه ما نقصهای خودمان را داریم و در عین نقص داشتن ویژگیهای مثبت مهمی نیز در خودمان داریم. پس یک رفتار و یا ویژگی منفی نمیتواند به صورت کلی باعث طرد شدن و یا ناکافی بودن ما شود و با وجود نقصهایمان میتوانیم دوستداشتنی و کافی باقی بمانیم.
۳- بدانید که خیلی اوقات انتقادات دیگران ناشی از فرافکنی هستند…
خیلی اوقات انتقادات دیگران بیشتر از اینکه چیزی را راجع به ما نمایان کند، آشکارکننده درونیات خود آنها می باشد. در واقع خیلی اوقات افراد برای کنار آمدن با مسائل و مشکلات خود دست به فرافکنی آسیبها، ترسها و احساسات خود به دیگران میزنند.
برای مثال تصور کنید که من فردی بداخلاق و عصبانی هستم. من ممکن است مدام دیگران را بداخلاق و عصبانی ارزیابی کنم و آنها را مورد انتقاد قرار بدهم. در چنین شرایطی آن انتقاد به نوعی انتقاد از خود می باشد. در واقع نمیتوانم این را بپذیرم که فردی بداخلاق و عصبانیام و سعی میکنم با نسبت دادن این ویژگی به دیگران از شر حس بدی که نسبت به آن ویژگی خود دارم رها شوم.
در واقع من با انتقاد از دیگران تلاش میکنم که صداهای درونی و سرزنشگر خودم را خفه کنم. گویی که صدای بیرونی من در تلاش است که با نسبت دادن آن ویژگیهای آزاردهنده به دیگران صدای درونی آزاردهندهام را نیز خفه کند.
۴- بدانید که دیگران لزوماً قصد تحقیر و تخریب شما را ندارند…
همانگونه که در بالا توضیح دادم، خیلی اوقات انتقادات دیگران بیشتر از اینکه چیزی را راجع به ما نمایان کند، آشکارکننده مسائل درونی خود آنها می باشد. در واقع دیگران با مسائل مختلفی درگیر هستند و گاهی برای فرار از تنش و رهایی از اضطراب شروع به نسبت دادن ویژگیهای منفی خود به دیگران میکنند.
در چنین شرایطی دیگر مسئله شما نمی باشید و مسئله اصلی آنها می باشند. پس لازم است که بدانید دیگران لزوماً حین انتقاد قصد تحقیر و تخریب شما را ندارند. وقتی بدانیم هدف دیگران از انتقاد از ما، تحقیر و سرزنش نیست خیلی راحتتر میتوانیم آن انتقادات را قبول کنیم.
۵- بدانید که بازخورد دیگران نمیتواند در ارزشمندی شما تغییری ایجاد کند
هر بار که از انتقاد دیگران ناراحت شدید و احساس بیارزشی کردید میتوانید این سؤال را از خود بپرسید: «آیا بازخورد دیگران به عنوان یک عامل بیرونی واقعاً میتواند در ارزشمندی درونی من تغییر ایجاد کند؟»
اگر ما به خوبی به این سؤال فکر کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که انتقاد دیگران به عنوان یک عامل بیرونی نمیتواند در ارزشمندی درونی ما تغییری ایجاد کند. در واقع این درست است که انتقاد میتواند در لحظه به ما احساس بیارزشی بدهد ولی نباید فراموش کنیم که ما احساساتمان نیستیم.
اینکه در لحظه احساس بیارزشی میکنیم نمیتواند ما را بیارزش کند و در طرف مقابل هم اینکه در لحظه احساس با ارزش بودن کنیم نمیتواند ما را به فردی ارزشمند تبدیل کند.
منظور این است که بازخورد دیگران چه مثبت و چه منفی یک عامل بیرونی می باشد و نمیتواند در ارزشمندی درونیمان تغییری ایجاد کند. در واقع فارغ از بازخورد دیگران همانی هستیم که هستیم و بازخورد دیگران چه مثبت و چه منفی نمیتواند درون ما تغییری در ارزشمندی و شخصیت ما ایجاد کند. توجه به این نکته ساده و البته مهم خیلی میتواند در مدیریت احساسات بیارزشی به ما کمک کند.
۶- بپذیرید که طبیعی است که انتقاد شما را اذیت کند…
در نهایت باید بپذیریم که ما موجوداتی می باشیم که به دنبال تایید دیگران هستیم و علاقه و اشتیاقی برای شنیدن انتقاد نداریم و این طبیعی است که انتقاد، آزارمان دهد. نباید از خود انتظار داشته باشیم که به صورت صد در صد نسبت به همه انتقادات مسلح باشیم. در واقع این کاملآ طبیعی است که انتقاد ما را آزار بدهد. البته با شناخت خود و تمرین و تکرار میتوانیم از شدت آزاردهندگی انتقاد کم کنیم.
چگونه به دیگران نشان دهیم که انتقاد پذیر هستیم؟
تحلیل انتقاد انجام شده
همانطور که گفتیم اولین واکنش شما به انتقادهای طرف مقابل باید این باشد که هیجاناتتان را مدیریت کنید. با دقت به صحبتهای طرف مقابلتان گوش کنید. سپس آنچه را از صحبتهایش فهمیدهاید برای او بازگو کنید. این کار باعث میشود تا شما بدون سوءتفاهم و ابهام متوجه نظر طرف مقابل بشوید.
بازخورد دادن
پس از این که فرد انتقادکننده نظراتش را بیان نمود با او گفتگو کنید. مواقعی پیش میآید که شما کار نادرستی انجام دادهاید و فردی از شما انتقاد میکند. پس از پایان صحبتهایش از او معذرتخواهی کنید و سپس بیان کنید که چه بخش از انتقادهایش سازنده و کدام بخش از انتقادهایش منفی بوده است.
بازخورد دادن باعث میشود تا فرد متوجه بشود که شما حرف او را شنیدهاید. چنین عملی باعث ایجاد رابطه و تعامل بهتری بین شما خواهد شد.
ارائه راهکارهای جایگزین
اینکه بدانیم کارمان اشتباه بوده تنها یک بخش از انتقادپذیر بودن می باشد. موضوع مهمتر این است که بفهمیم رفتار جایگزین و بهتر کدام است. به همین خاطر یکی از کارهایی که میتوانید انجام بدهید این است که از طرف مقابل بخواهید در کنار انتقادهایش راهکار مناسبی نیز به شما ارائه کند.
شیوههای تبدیل انتقاد به یک فرصت سازنده
تغییر نگرش
هر انسانی نسبت به مورد انتقاد قرار گرفتن یک حالت دفاعی میگیرد. هیچکس دوست ندارد مورد ارزیابی منفی دیگران قرار بگیرد. بهتر است نگرش و طرز تفکر خود را نسبت به انتقاد دیگران تغییر بدهید و به جنبههای مثبت و سازنده آن نیز توجه کنید. در این صورت میتوانید به پیشرفت خودتان و روحیه انتقاد پذیری تان کمک شایانی کنید.
شیوههای تبدیل انتقاد به یک فرصت سازنده
تغییر نگرش
هر انسانی نسبت به مورد انتقاد واقع شدن همیشه یک حالت دفاعی به خود میگیرد. هیچکس دوست ندارد مورد ارزیابی منفی دیگران قرار بگیرد. بهتر است نگرش و طرز تفکر خود را نسبت به انتقاد تغییر بدهید و به جنبههای مثبت و سازنده آن نیز توجه کنید. در این صورت میتوانید به پیشرفت خودتان و روحیه انتقاد پذیری تان کمک کنید.
تفکیک قائل شدن بین راهکار مناسب و نامناسب
آن چیزی که اهمیت دارد این است که لزوماً شما نباید به هر انتقادی پاسخ بدهید. بعضی افراد انگیزههای ناسالمی دارند که هدفشان تخریب موقعیت و شخصیت شما می باشد. برخی دیگر هم هدفشان بهبود شرایط شما است. پس انگیزه فرد انتقادکننده میتواند اهمیت بالایی برای شما داشته باشد.
با توجه به این مسئله باید بین افرادی که از شما انتقاد میکنند و راهکارهایی که به شما ارائه میدهند تفکیک قائل شوید. در مجموع بهتر است با شیوههای مهارت ارتباطی مؤثر آشنا شوید تا بتوانید بهترین نوع واکنش و تصمیمگیری را در چنین شرایطی انجام دهید.
سخن پایانی
در این مقاله به صورت مفصل به موضوع انتقادپذیری پرداختیم. پس از تعریف انتقادپذیری به سراغ چرایی دردناک بودن انتقادات رفتیم و در نهایت نیز به سراغ راهحلهای انتقادپذیر بودن رفتیم. بهصورت کلی انتقادات به ما احساس بیارزشی و ناکافی بودن و دوستداشتنی نبودن میدهند و به همین دلیل است که پذیرش انتقاد برایمان بسیار سخت است.
برای افزایش میزان انتقادپذیری، باید خود و زخمهایمان را بیشتر بشناسیم و سعی کنیم بین ارزشمندی و هویت خود و نظرات دیگران فاصله قائل شویم.