اهمیت مشاوره ازدواج :
اهمیت مشاوره ازدواج هنگامی مشخص و معلوم میگردد که بدین نکته دقت داشته باشیم انسان ها از یکدیگر آشنایی کافی ندارند، به این ترتیب به منظور دستیابی بهاین آشنایی برای ازدواج به کمک مشاوره ازدواج نیاز داریم. روان شناسان معتقدند که مشورت کردن پیش از وصلت آن قدر اهمیت دارد که انسان برای آن وقت زیادی بگذارد. به این ترتیب یک مشاور قوی میتواند به شخص در گزینش احسن کمک کند.
در مشاوره ازدواج به دو فرایند دقت می گردد؛ اولیه این که شخص بداند برای وصلت شایستگی دارد یا این که خیر و بعداز طرف مقابل آشنایی کافی داشته باشد.
شخص برای این که بداند شایستگی ازدواج دارد یا این که خیر، میتواند از مشاور یاری بگیرد. شخصی شایستگی ازدواج دارد که تعهد پایدار داشته باشد، یعنی برای شخصی که وارد زندگی وی شدهاست بار نباشد، زندگی زیبایی ای داشته باشد.
سبب ساز وقار او خواهد شد، سرعت جنبش اورا به سمت بزرگ و گسترش بیشتر نماید و زمانی که اینگونه نباشد، در واقع ازدواج صرفا برای رفع بخشی از نیازها خواهد بود که به شخص برای پیشرفت و تعالی کمک نمی کند.
به این ترتیب برای این که شخص ترازو شایستگی خویش را برآورد کند میتواند از مشاور ازدواج کار کشته دراین حوزه امداد بگیرد. مشاورازدواج بایستی درباره موضوعات متعدد داده ها کافی داشته باشد و مولفه ها را مبنی بر اهمیت آن تحقیق کند. در مشورت پیش از ازدواج دو عامل آمادگی و آشنایی مهم میباشد.
امادگی برای ازدواج:
انتخاب خوب باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
- بر اساس احساسات زودگذر نباشد: پس نباید بر اساس احساسات و علایق زودگذر باشد.
- خانوادهاش را مدنظر داشته باشید: یعنی فقط خودش نه، خانوادهاش را هم مدنظر داشته باشید.
- حتما مشورت و تحقیق را جدی بگیرید: در انتخاب عجله نکنید. مشورت و تحقیق انجام شود و تمام فرآیند را جلو بروید.
- هم خوب انتخاب کرده باشید و هم خوب انتخاب شوید: یعنی در جلسات خواستگاری، به زیبایی خودتان را معرفی کنید و به زیبایی طرف مقابلتان را بشناسید.
- هم فرد مهم است و هم خانواده فرد: یعنی هم مورد پذیرش فرد قرار بگیرید و هم مورد پذیرش خانواده فرد.
- سطحینگری نکنید: از چهرهاش خوشت آمده؟ از مدرک تحصیلیاش؟ از موقعیت اجتماعی او؟ احساسی عمیق بین شما ایجاد شده است، با خود میگویید واقعا او را میخواهم.
سطحینگری نکنید. خیلی خوشگل است؟ خوب خوشگل باشد، شاید معتاد باشد. او را به شدت میخواهید؟ خوب خواسته باشید؛ شاید دستهبزن داشته باشد. پارانوئید باشد. پس سطحینگری نداشته باشید.
7.اجبار درونی و اجبار بیرونی نباشد: اجبار بیرونی ؛ والدین به شدت تحمیل میکنند و اجبار درونی؛ یا این یا هیچکس. اگر این نباشد اصلا ازدواج نمیکنم. درگیری شیفتگی عجیبی ایجاد شده و واقعیت طرف مقابل را نمیبینید.
8.موقعی پا در عرصه ازدواج بگذارید، که خودتان را به طور نسبی شناخته باشید: علایق خودتان را میدانید، نقاط قوت و ضعفهای خود را میدانید، برای زندگیتان برنامه مشخص دارید و شور و هیجان ازدواج هم در درون شما است و به رشد عقلی، عاطفی، اجتماعی و تا حدودی اقتصادی رسیدهاید. بعد از اینکه خودتان را شناختید، دنبال کسی باشید که با او بیشترین تفاهم را دارید. در بعضی موارد تضاد ایرادی ندارد و باعث رشد هم میشود؛ اما بیشترین تفاهم را دارید.
9.طرف مقابل به رشد عقلی، عاطفی، اجتماعی، جسمی و اقتصادی (تاحدودی) رسیده باشد: نشانههای این بلوغها این است که مسئولیتپذیر باشد، قدرت کنترل خشم خود را داشته باشد، اهل محبت کردن و پذیرش محبت هم باشد، بتواند ارتباط برقرار کند و حرف دلش را بزند. اگر حرفی به او زدید انتقادپذیر و انطافپذیر باشد. اینها نشانههایی است که طرف مقابل به این بلوغها رسیده است.
انشالله به زودی، شخصی که شما را به اوج آرامش و به اوج بندگی خداوند برساند قسمت و روزیتان شود.
این نوشته ادامه دارد با ما همراه باشید 🙂