صفات خوب زنان مومنه که از روایات معصومین علیهم السلام اخذ شده ، بسیار زیاد است. این صفات عبارتند از:
1. مهریه کم 2. زایا و بچه آور 3.خوب شوهرداری کردن 4. عاشق و دوست شوهر 5. تحمل بد اخلاقی مرد 6. هماهنگی در امور خانه داری7. رضایت شوهر 8. پرهیز از ناسپاسی… و
قناعت یکی از آن صفات خوب می باشد.
امام زینالعابدین(علیه السلام) فرمود: من قنع بما قسم الله له فهو من اغنی الناس.هر کس به دادههای خدا قانع و راضی باشد؛ از غنیترین و بینیازترین مردم است(تحفالعقول ص 285).
قناعت در معنا، مترادف با اقتصاد و میانهروی در مصرف مال برای خود و خانواده خود است و این حالتی است میان اسراف از یک طرف و سختگیری از سویی دیگر. البته قناعت غیر از سخاوت می باشد. زیرا سخاوت در مورد بخشیدن مال و مصرف آن برای دیگران است و قناعت، بخشیدن و مصرف مال برای خود و خانواده است. سخاوت حالتی است متوسط میان اسراف و بخل(درسهایی از اخلاق ص 153).
قانع بودن، نوعی سبک زندگی اسلامی می باشد که بر عزت و آزادگی مبتنی است. این شیوه زندگی به دنبال خود، آرامش روانی و زندگی شیرین ببار میآورد. تنظیم اقتصاد خانواده براساس روش قناعت، آدمی را از آسیبهای فراوان فردی و اجتماعی از جمله حرص، طمع، حسد، چشم و همچشمی، زیادهطلبی، حرامخواری، به رنج انداختن جسم و روح، رهایی میبخشد.
انسان قانع در دنیا میان مردم از محبوبیت بسیار بالایی برخوردار است و در آخرت هم سعادت ابدی و خشنودی خداوند را کسب میکند.

لقمان(علی نبینا و آله و علیه السلام) به فرزند خود گفت: فرزندم، قانع و راضی باش به آنچه که خدا روزی تو کرده است تا زندگی خوش و خرم و دور از هرگونه ناراحتی اخلاقی داشته باشی. اگر تمامی عزت دنیایی را میخواهی پس باید از داراییهای مردم قطع طمع نمایی. همه پیامبران و جانشینان آنها اینگونه به مقامات و کمالات دست یافتهاند.(نصایح لقمان حکیم ص101).
حضرت زینالعابدین(علیه السلام) فرمود: تمام خوبیها را جمع شده یافتم در قطع طمع از آنچه مردم دارند. زیرا درخواست از مردم و چشم طمع به آنها آثار نامطلوبی درپی دارد.
از جمله: 1) مایهخواری و سرافکندی در زندگی انسان می باشد. 2) شرم و حیا را از آدمی میستاند (و تکرر آن نیز قبح و زشتی تقاضا کردن را از بین میبرد.) 3) از وقار و شکوه و منزلت انسان کم می کند. 4) درخواست از مردم در واقع یک نوع فقر و نداری محسوب میشود. برعکس هرچه کمتر از مردم تقاضا گردد درواقع به یک نوع ثروت و توانگری نقدی دست یافته است. (تحفالعقول ص286-285).
نقل میکنند: عدهای از انصار خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و پس از سلام عرض کردند: یا رسولالله حاجتی داریم. فرمود: بگویید. گفتند: میخواهیم بهشت را برای ما ضمانت کنید. فرمود: ضمانت میکنم به این شرط که از هیچکس چیزی نخواهید.
آنها پس از این چنان بر شرط خود پابرجا بودند که اگر در مسافرت هنگام سواری شلاق یکی از آنها زمین میافتاد، از ترس سؤال و درخواست، به کسی نمیگفت آن را بدهد پیاده میشد و خودش برمیداشت. (هزار و یک حکایت اخلاقی ص668).
مینویسند: اسکندر مقدونی پادشاه بزرگ یونان به عنوان فرمانده جنگ برای حمله به ایران انتخاب شد. از همه طبقات برای تبریک گفتن نزد او میآمدند. اما دیوژن (دیوگنس) حکیم معروف و فردی قانع هیچ اعتنایی به او نکرد. اسکندر شخصاً به دیدار او رفت. شعار این دسته حکما قناعت و استغناء و آزادمنشی و قطع طمع بود. دیوژن آن روز در برابر آفتاب دراز کشیده بود.
وقتی متوجه شد عدهای میآیند کمی برخاست و چشمان خود را به اسکندر خیره کرد. اسکندر بعد از سلام گفت: اگر از من تقاضایی داری بگو. حکیم گفت: یک تقاضا بیشتر ندارم. از آفتاب استفاده میکردم و تو مانع آن شدی کمی آن طرفتر بایست.

اطرافیان با خود گفتند: چه مرد احمقی است که چنین فرصتی را از دست میدهد. اما اسکندر خود را در برابر مناعت طبع و استغناء نفس حکیم حقیر دید. هنگام بازگشت به همراهان گفت: براستی اگر اسکندر نبودم، دلم میخواست دیوژن باشم.
روایت است: ناصرالدینشاه به هنگام ورود به شهر سبزوار مورد استقبال همه طبقات قرار گرفت. فقط حاج ملاهادی سبزواری به دیدن او نرفت. شاه خودش در یک برنامهریزی قبلی به دیدار حکیم رفت. به شاه گفتند: سبزواری شاه و وزیر نمیشناسد. شاه گفت: ولی شاه، حکیم را میشناسد.
ناصرالدین شاه همراه یک پیشخدمت به خانه محقر و ساده فیلسوف بزرگ رفت و گفت: شکر نعمت سلطنت انجام حوائج است. لذا میل دارم کاری برای شما انجام دهم. سبزواری گفت: من حاجتی نداشته و چیزی از شما نمیخواهم.
شاه گفت: شنیدهام یک زمین زراعی دارید اجازه دهید دستور دهم از مالیات معاف شود. حکیم سبزواری با توجیهات خود آن پیشنهاد را نیز رد کرد. شاه گفت: میل دارم امروز ناهار میهمان شما باشم. حکیم دستور داد غذایش را آوردند. طبقی چوبین با چند قرص نان و چند قاشق و یک ظرف دوغ و مقداری نمک.
حکیم گفت: بخور که نان حلال است. زیرا دسترنج خودم میباشد. شاه یک قاشق خورد و دید نمیتواند بخورد. از حکیم اجازه خواست که مقداری از نان را از باب تبرک همراه خود ببرد. پس از چند لحظه شاه با یک دنیا بهت و حیرت خانه حکیم را ترک نمود. (داستان راستان- شهید علامه مطهری ص271-269).
باعنایت به آموزه های دینی و تاریخی که نمونه های مختصری را بیان کردیم قطعا ، معنا و مفهوم قناعت را بهتر از قبل متوجه شدید، البته این صفت فقط برای زنان نیست یقینا مردان هم باید قانع در تمام امور زندگی(مهریه،هزینه های خرید عقد و مراسمات عروسی ، جهیزیه،به طور کلی امور زندگی) باشند تا بتوانند با یگدیگر زندگی خوب همراه با آرامش و آسایش برای هم تشکیل دهند و بالطبع انشاالله با یکدیگر به کمالات انسانی الهی برسند.

سایر ویژگی های همسر قانع:
- همسر قانع کسی است که در هر موضوعی به توان همسرش نگاه کند و چیزی را نخواهد که از توان همسرش خارج باشد و باعث شرمندگی وی نشود….
- نتیـجه قناعت؛ آرامش روان و عـــــــــــــــــزت نفس است.
- همسر قانع باید نیازش های خود را بر اساس توان مالی همسرش و خودش تنظیم کند.
- اگر شما کمتر از درآمدتان را خرج کنید؛ خسیس هستید و اگر بیشتر از درآمدتان را خرج کنید؛ ولخرج…اما اگر به اندازه خرج کنید؛ شما قانع هستید.
- قناعت واقعی که مورد تاکید بزرگان بوده است در سایه سبک زندگی اسلامی دینی واقعی شکل میگیرد…
از قناعت هیچ کس بی جان نشد …. از حریصی هیچ کس سلطان نشد…وفقکم الله

صفات خوب زنان مومنه که از روایات معصومین علیهم السلام اخذ شده ، بسیار زیاد است. این صفات عبارتند از:
1. مهریه کم 2. زایا و بچه آور 3.خوب شوهرداری کردن 4. عاشق و دوست شوهر 5. تحمل بد اخلاقی مرد 6. هماهنگی در امور خانه داری7. رضایت شوهر 8. پرهیز از ناسپاسی… و
قناعت یکی از آن صفات خوب می باشد.
امام زینالعابدین(علیه السلام) فرمود: من قنع بما قسم الله له فهو من اغنی الناس.هر کس به دادههای خدا قانع و راضی باشد؛ از غنیترین و بینیازترین مردم است(تحفالعقول ص 285).
قناعت در معنا، مترادف با اقتصاد و میانهروی در مصرف مال برای خود و خانواده خود است و این حالتی است میان اسراف از یک طرف و سختگیری از سویی دیگر. البته قناعت غیر از سخاوت می باشد. زیرا سخاوت در مورد بخشیدن مال و مصرف آن برای دیگران است و قناعت، بخشیدن و مصرف مال برای خود و خانواده است. سخاوت حالتی است متوسط میان اسراف و بخل(درسهایی از اخلاق ص 153).
قانع بودن، نوعی سبک زندگی اسلامی می باشد که بر عزت و آزادگی مبتنی است. این شیوه زندگی به دنبال خود، آرامش روانی و زندگی شیرین ببار میآورد. تنظیم اقتصاد خانواده براساس روش قناعت، آدمی را از آسیبهای فراوان فردی و اجتماعی از جمله حرص، طمع، حسد، چشم و همچشمی، زیادهطلبی، حرامخواری، به رنج انداختن جسم و روح، رهایی میبخشد.
انسان قانع در دنیا میان مردم از محبوبیت بسیار بالایی برخوردار است و در آخرت هم سعادت ابدی و خشنودی خداوند را کسب میکند.
لقمان(علی نبینا و آله و علیه السلام) به فرزند خود گفت: فرزندم، قانع و راضی باش به آنچه که خدا روزی تو کرده است تا زندگی خوش و خرم و دور از هرگونه ناراحتی اخلاقی داشته باشی. اگر تمامی عزت دنیایی را میخواهی پس باید از داراییهای مردم قطع طمع نمایی. همه پیامبران و جانشینان آنها اینگونه به مقامات و کمالات دست یافتهاند.(نصایح لقمان حکیم ص101).
حضرت زینالعابدین(علیه السلام) فرمود: تمام خوبیها را جمع شده یافتم در قطع طمع از آنچه مردم دارند. زیرا درخواست از مردم و چشم طمع به آنها آثار نامطلوبی درپی دارد.
از جمله: 1) مایهخواری و سرافکندی در زندگی انسان می باشد. 2) شرم و حیا را از آدمی میستاند (و تکرر آن نیز قبح و زشتی تقاضا کردن را از بین میبرد.) 3) از وقار و شکوه و منزلت انسان کم می کند. 4) درخواست از مردم در واقع یک نوع فقر و نداری محسوب میشود. برعکس هرچه کمتر از مردم تقاضا گردد درواقع به یک نوع ثروت و توانگری نقدی دست یافته است. (تحفالعقول ص286-285).
نقل میکنند: عدهای از انصار خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و پس از سلام عرض کردند: یا رسولالله حاجتی داریم. فرمود: بگویید. گفتند: میخواهیم بهشت را برای ما ضمانت کنید. فرمود: ضمانت میکنم به این شرط که از هیچکس چیزی نخواهید.
آنها پس از این چنان بر شرط خود پابرجا بودند که اگر در مسافرت هنگام سواری شلاق یکی از آنها زمین میافتاد، از ترس سؤال و درخواست، به کسی نمیگفت آن را بدهد پیاده میشد و خودش برمیداشت. (هزار و یک حکایت اخلاقی ص668).
مینویسند: اسکندر مقدونی پادشاه بزرگ یونان به عنوان فرمانده جنگ برای حمله به ایران انتخاب شد. از همه طبقات برای تبریک گفتن نزد او میآمدند. اما دیوژن (دیوگنس) حکیم معروف و فردی قانع هیچ اعتنایی به او نکرد. اسکندر شخصاً به دیدار او رفت. شعار این دسته حکما قناعت و استغناء و آزادمنشی و قطع طمع بود. دیوژن آن روز در برابر آفتاب دراز کشیده بود.
وقتی متوجه شد عدهای میآیند کمی برخاست و چشمان خود را به اسکندر خیره کرد. اسکندر بعد از سلام گفت: اگر از من تقاضایی داری بگو. حکیم گفت: یک تقاضا بیشتر ندارم. از آفتاب استفاده میکردم و تو مانع آن شدی کمی آن طرفتر بایست.
اطرافیان با خود گفتند: چه مرد احمقی است که چنین فرصتی را از دست میدهد. اما اسکندر خود را در برابر مناعت طبع و استغناء نفس حکیم حقیر دید. هنگام بازگشت به همراهان گفت: براستی اگر اسکندر نبودم، دلم میخواست دیوژن باشم.
روایت است: ناصرالدینشاه به هنگام ورود به شهر سبزوار مورد استقبال همه طبقات قرار گرفت. فقط حاج ملاهادی سبزواری به دیدن او نرفت. شاه خودش در یک برنامهریزی قبلی به دیدار حکیم رفت. به شاه گفتند: سبزواری شاه و وزیر نمیشناسد. شاه گفت: ولی شاه، حکیم را میشناسد.
ناصرالدین شاه همراه یک پیشخدمت به خانه محقر و ساده فیلسوف بزرگ رفت و گفت: شکر نعمت سلطنت انجام حوائج است. لذا میل دارم کاری برای شما انجام دهم. سبزواری گفت: من حاجتی نداشته و چیزی از شما نمیخواهم.
شاه گفت: شنیدهام یک زمین زراعی دارید اجازه دهید دستور دهم از مالیات معاف شود. حکیم سبزواری با توجیهات خود آن پیشنهاد را نیز رد کرد. شاه گفت: میل دارم امروز ناهار میهمان شما باشم. حکیم دستور داد غذایش را آوردند. طبقی چوبین با چند قرص نان و چند قاشق و یک ظرف دوغ و مقداری نمک.
حکیم گفت: بخور که نان حلال است. زیرا دسترنج خودم میباشد. شاه یک قاشق خورد و دید نمیتواند بخورد. از حکیم اجازه خواست که مقداری از نان را از باب تبرک همراه خود ببرد. پس از چند لحظه شاه با یک دنیا بهت و حیرت خانه حکیم را ترک نمود. (داستان راستان- شهید علامه مطهری ص271-269).
باعنایت به آموزه های دینی و تاریخی که نمونه های مختصری را بیان کردیم قطعا ، معنا و مفهوم قناعت را بهتر از قبل متوجه شدید، البته این صفت فقط برای زنان نیست یقینا مردان هم باید قانع در تمام امور زندگی(مهریه،هزینه های خرید عقد و مراسمات عروسی ، جهیزیه،به طور کلی امور زندگی) باشند تا بتوانند با یگدیگر زندگی خوب همراه با آرامش و آسایش برای هم تشکیل دهند و بالطبع انشاالله با یکدیگر به کمالات انسانی الهی برسند.
سایر ویژگی های همسر قانع:
از قناعت هیچ کس بی جان نشد …. از حریصی هیچ کس سلطان نشد…وفقکم الله