فهرست مطالب

حضرت یونس (ع)

حضرت یونس (ع)

حضرت یونس علیه السّلام در شکم ماهی

نزول عذاب بر قوم یونس علیه السّلام

هنوز یونس از نینوا دور نشده بود که مردم اعلام خطر عذاب و پیش درآمد هلاکت خویش را دیدند. هوای اطرافشان تیره و تار شد، رنگ رخسار آنان دگرگون گشت و اضطراب آن‌ها‌را فراگرفت و بیم و ترس بر آنان مستولی شد،

در‌این حال دریافتند دعوت یونس حق و هشدارش درست بوده است و بدون شک و تردید عذاب دامنشان را فرامی گیرد و عاقبت عاد و ثمود و نوح همانطور که شنیده بودند درباره‌ی آنها نیز تکرار شود.

در‌این حال دریافتند که بایستی به خدای یونس پناه ببرند و به وی ایمان آورند و از گذشته و گناهان خود توبه کنند. به همین منظور سر به کوهستانها و دره ها و بیابانها نهادند و با آه و گریه و زاری و تضرع به درگاه پروردگار شتافتند و میان مادران و اطفال شان،

و بین حیوان ها و کودک هایشان جدایی افکندند، شیون و فریاد آن‌ها کوه و دشت را پر کرد و گریه مادر‌ها و غوغای چهار پایان در شیب و بالای کوه و دشت پیچید!

اکنون خداوند پر و بال بخشش خود را بر سر آنها می گشاید و ابرهای عذاب خویش را از فراز آنها برکنار می سازد، توبه آن‌ها‌را قبول و به زاری آن ها جواب میدهد،

چون در توبه خویش بی دورویی و در ایمان خویش صادق بودند و آفریدگار هم عقاب را از آن‌ها برداشت و عذاب خویش را برطرف ساخت و مردم نینوا با ایمان کامل و امنیت خاطر به منزل های خویش بازگشتند و آرزو کردند که یونس به جمع آنها بازگردد و در میان آن‌ها به عنوان پیغمبر و پیامبر، و رهبر و پیشوا زندگی نماید.

ولی یونس نینوا را ترک و آن سرزمین را رها نمود و به راه خویش ادامه داد تا به دریا رسید، آنجا افرادی را مشاهده کرد که قصد عبور از دریا را دارند، لذا از آن ها اجازه خواست که با آنها همسفر شود و بر کشتی وی سوار گردد.

مردم خواست او‌را با آغوش باز پذیرفتند و اورا ارج نهادند و به او احترام گذاشتند، چون آثار بزرگواری و عظمت روح در سیمای وی دیده میشد و پیشانی درخشانش از تقوی و پرهیزکاری وی خبر می داد، ولی کشتی هنوز از ساحل دور نشده بود و از خشکی فاصله زیادی نگرفته بود که دریا طوفانی شد و امواجی سهمگین کشتی را متلاطم ساخت.

سرنشینان کشتی بد فرجامی را برای خویش پیش بینی می کردند، چشم ها خیره شده بود و قلب ها به تپش و دست و پای افراد به لرزه درآمده بود و در‌این حال راهی جز سبک کردن کشتی به نظرشان نمی رسید.

مسافرین با یکدیگر مشورت کردند که چه کنند، آن‌گاه به توافق رسیدند که قرعه بیندازند و به اسم هر کس اصابت کرد اورا به دریا بیفکنند.

پس قرعه انداختند و بنام یونس درآمد، اما به خاطر احترام و ارزشی که برای وی قائل بودند، حاضر نشدند او‌را به دریا اندازند، پس بار دیگر قرعه را تجدید کردند، باز هم بنام یونس درآمد، ولی این بار هم دریغ کردند که او‌را به دریا افکنند و برای سو‌مین بار قرعه انداختند و این بار نیز قرعه به اسم یونس درآمد.

حضرت یونس (ع)

حضرت یونس (ع)

شما می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر از مقالات ما,به وب سایت آقای دکتر حمید صادقیان مراجعه نمایید.

یونس علیه السّلام در شکم ماهی

یونس چون دید سه بار قرعه به نامش درآمد، دریافت که در‌این پیشامد سری نهفته میباشد و معبود در‌این واقعه دانایی و حکمتی دارد. آن گاه به اشتباه خویش پی برد و دریافت که پیش از اینکه اجازه سفر و ترک شهر و مردمش را داشته باشد و قبل از صدور فرمان الهی، قبیله و دیار خویش را ترک نموده است. به همین جهت خویش را میان دریا انداخت و جان خود را تسلیم امواج غران دریا کرد و در اعماق دریا و در آغوش متلاطم امواج و تاریکی دریا فرورفت.

در‌این هنگام پروردگار به ماهی بزرگی امر کرد یونس را ببلعد و اورا در شکم خویش پنهان سازد البته نباید گوشت اورا بخورد و استخوانش را بشکند، چون وی پیغمبر خداست که دچار عجله و ترک اولایی گردیده و از تعجیل خویش نادم و پشیمان میباشد.

آن گاه ماهی را وحی کرد یونس امانتی میباشد در شکم تو و هرگاه پروردگار امر کرد بایستی او‌را سالم تحویل دهی.

یونس در شکم ماهی قرار گرفت و ماهی امواج را شکافت و در اعماق تیره دریا فرورفت، عرصه بر یونس تنگ آمد و اندوه و غم وجودش را فراگرفت و در‌این حال از درگاه خدای یگانه استمداد طلبید و به یاور مصیبت زدگان و دادرس ستمدیدگان پناه آورد؛

خدایی که رحمان و رحیم، توبه پذیر و بخشنده گناهان میباشد. یونس «در قعر دریا و تاریکی های آن فریاد برآورد: ای پروردگار سبحان، خدایی غیر از تو نیست. بار خدایا! تو منزهی و من درباره خویش از ستمگرانم!»

آفریدگار دعای یونس را به اجابت رساند و به ماهی دستور داد که میهمان خویش را در ساحل دریا بگذارد، چون که وی کیفر مقدر و زمان حبسش را به پایان رسانید.

ماهی یونس را با بدنی لاغر و نحیف کنار ساحل انداخت، بخشش آفریدگار اورا دریافت و بوته کدویی بالای سرش رویید، یونس از میوه آن خورد و در سایه اش آرمید تا نیروی خویش را بازیافت و به زندگی امیدوار شد.

آن گاه خدای بزرگ به وی وحی کرد به شهر خویش بازگرد و به جمع قبیله و طایفه خویش بپیوند، زیرا آنان ایمان آورده اند، بتها را کنار نهاده و اینک در جستجوی تو و منتظر بازگشت تو میباشند.

یونس به شهر خویش بازگشت و با تعجب مشاهده کرد آنهایی که به هنگام سفر یونس به پرستش بتها کمر بسته بودند، در حال حاضر زبانشان به ذکر پروردگار باز شد‌ه‌است و خدای یگانه را سپاس و ثنا می نمایند.

وب سایت آقای دکتر حمید صادقیان

 

اشتراک گذاری این مقاله در ...

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دوره‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
()
x